داستانی عاشقانه
ستاره ی درخشان
دل نوشته

منوی اصلی

سلام دوستای خوبم.من اینجا از هر چیزی که در لحظه توی دلم باشه مینویسم دیگه خوبو بدشو به بزرگواری ببخشید

لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ستاره ی درخشان و آدرس setayesh1370.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب
5 آبان 1393 3 شهريور 1393 6 تير 1393 6 فروردين 1393 5 فروردين 1393 6 بهمن 1392 5 بهمن 1392 3 بهمن 1392 4 دی 1392 3 دی 1392 2 مهر 1392 1 مهر 1392 7 شهريور 1392 7 مرداد 1392 1 مرداد 1392 5 تير 1392 1 تير 1392 7 خرداد 1392 7 ارديبهشت 1392 6 ارديبهشت 1392 2 ارديبهشت 1392 6 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 7 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391 3 بهمن 1391
نویسندگان
لینک های روزانه
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 99
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 100
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 6356
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 108
تعداد آنلاین : 1

امکانات جانبی
داستانی عاشقانه
ن : ستایش ت : چهار شنبه 28 / 5 / 1392 ز : 22:1 | +

 

پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و

پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی

مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای

رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را

ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش

کرد.

پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت

 

و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش

سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن

کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه

شود وحشت داشت.

 

وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو

به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.

 

فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟

 

شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم!"

 

عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده

بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر

وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار

می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد.

مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت

دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش

به وی داد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






.:: ::.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ستاره ی درخشان مي باشد.
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.